معنی چار پشتی - جستجوی لغت در جدول جو
چار پشتی
چهارترک، چهارنفره
ادامه...
چهارترک، چهارنفره
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پای پشتی
پای پشتی
در کشتی، یکی از فنون کشتی، پشت پا،
برای مثال گر دل نزدیش پای پشتی / پشتی کن خویش را بکشتی
(نظامی۳ - ۴۲۰)
ادامه...
در کشتی، یکی از فنون کشتی، پشت پا،
برای مِثال گر دل نزدیش پای پشتی / پشتی کن خویش را بکشتی
(نظامی۳ - ۴۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
نار دشتی
(رِ دَ)
نار هندی. بل. (برهان قاطع) (آنندراج). رجوع به نار هندی شود
ادامه...
نار هندی. بل. (برهان قاطع) (آنندراج). رجوع به نار هندی شود
لغت نامه دهخدا
چال پشت
(پُ)
ستوری که شانه و کفلش برآمده و کمرش فرورفته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به چاک پشت شود
ادامه...
ستوری که شانه و کفلش برآمده و کمرش فرورفته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به چاک پشت شود
لغت نامه دهخدا
چاک پشت
(پُ)
اسبی که در کمر فرورفتگی داشته باشد و شانه و کفلش برآمده بود. (ناظم الاطباء). و رجوع به چال پشت شود
ادامه...
اسبی که در کمر فرورفتگی داشته باشد و شانه و کفلش برآمده بود. (ناظم الاطباء). و رجوع به چال پشت شود
لغت نامه دهخدا
تور پشتی
ضربه زدن با پشت تبر
ادامه...
ضربه زدن با پشت تبر
فرهنگ گویش مازندرانی
چال پشت
فرد تنبل و از زیر کار دردو
ادامه...
فرد تنبل و از زیر کار دردو
فرهنگ گویش مازندرانی
چاپشتی
تنبلی
ادامه...
تنبلی
فرهنگ گویش مازندرانی